۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

پسرعمه مهربون من

سلام پسر دایی

امروز 24 آبان 1389 هجری شمسی مصادف با 15 نوامبر 2010 میلادی روز مهمیه!!آخه تولد مامانی منیژه!!همونی که شما یه عالمه بغلش کیف می کنی و چند بار از بغل من پریدی تو بغلش و پسر عمه رو کنف کردی!!!البته می دونم که شما فعلا نمی دونی کنف یعنی چی و قصد و غرضی هم نداشتی.به همین خاطره که من بچه هارو خیلی دوست دارم و البته واقعا می گم که هیچ وقت یه بچه رو به اندازه تو دوست نداشتم.دیشب که اومدم خونه دیدم عمه عروسکای تفی شمارو آورده خونه و شسته تا تمیز بشن و دوباره شما تفیشون کنی!!نمیدونی چقدر باهاشون حال کردم.هر روز هنوز لباسامو در نیاورده شروع می کنم عمه پروینو سین جیم کردن که سهند چطوره و راجع به حرکت های جدیدت می پرسم!!حتی قبل از اینکه به عیال زنگ بزنم!!دیروز عمه گفت سیمای باندهارو میکشی و می خوریشون!!البته این سیما با اون عمه سیمای مهربون خیلی فرق داره ها!!حالا یاد می گیری!!الان که دارم این متنو می نویسم شما تقریبا چند ثانیه می شینی!!!خلاصه اینکه ما از طرف تو هم تولد مامانی رو بهش تبریک می گیم ، تا وقتی که کامل به وجود این فرشته توی زندگیت پی ببری.حتما وقتی داری اینارو می خونی خودت پی بردی و یه عالمه خاطره از آتیش سوزوندنات خونه مامانی داری!!من از همین جا اعلام می کنم که خیلی دلم واست تنگ شده گل پسر و امیدوارم بابایی دستش خوب شده باشه و این مطلبو توی وبلاگ شما بزاره.

دوستدار تو
علیرضا

۱ نظر: