من در حال انجام تکلیف کلاس زبان. :-)
۱۳۹۵ آبان ۱۸, سه‌شنبه
۱۳۹۵ مهر ۹, جمعه
رستوران گردون برج میلاد
امروز با عمو امیر و خاله مهناز رفتیم رستوران گردون برج میلاد. :-)
خیلی خوب بود! از اون بالا میشد تمام شهر رو دید. ولی من نتونستم مدرسه مون رو پیدا کنم! بابا میگفت از این بالا خیلی کوچیکه!
خیلی خوب بود! از اون بالا میشد تمام شهر رو دید. ولی من نتونستم مدرسه مون رو پیدا کنم! بابا میگفت از این بالا خیلی کوچیکه!
۱۳۹۵ مهر ۸, پنجشنبه
۱۳۹۵ شهریور ۳۱, چهارشنبه
۱۳۹۵ شهریور ۲۵, پنجشنبه
مسابقات باشگاهی
سلام!!
من امروز دو تا مدال گرفتم! شطرنج نفر سوم و شنا هم نفر دوم!
مامان و بابا به من افتخار میکنن. :-)
۱۳۹۵ مرداد ۲۷, چهارشنبه
کادوی عمه پروین
دیشب از عمه پروین یه کادو گرفتم که خیلی قشنگه! ولی دیشب خوش اخلاق نبودم. چون خیلی خسته بودم! امروز صبح به عمه پروین زنگ زدم تشکر کردم. بابا از اینکارم خیلی خوشحال شد.
ببینید چه قشنگه؟ خودم تنهایی درستش کردم!! :-)
۱۳۹۵ خرداد ۲۶, چهارشنبه
۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه
۱۳۹۵ اردیبهشت ۹, پنجشنبه
۱۳۹۴ اسفند ۱۰, دوشنبه
اشتراک در:
پست‌ها (Atom)