۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

سیسمونی قسمت دوم


دیروز دکتر به مامان گفت که نمیتونه سفر هوایی داشته باشه... احتمالا مامان باید لوازم اتاق منو از ایران بخره... اشکالی نداره... فقط خرج آقاجون یک کمی زیاد میشه!!

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

من دارم شیطون میشم

دیشب که مامان و بابا داشتن مسابقه رقص نگاه میکردن کلی توی شکم مامان قل خوردم! مامان خیلی با تکون خوردن من کیف میکنه! ولی بابا هرچی دستشو گذاشت روی شکم مامان چیزی متوجه نشد! مامان میگه به خاطر اینکه هنوز کوچولوام!! بزرگتر که بشم میتونم یه جوری تکون بخورم که بابا هم بتونه حس کنه!!! مامان میگه یکی دو ماه دیگه....