۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

دیگه چیزی نمونده که بریم خونه خودمون.... از روزی که به دنیا اومدم تا حالا خونه مادرجون بودیم... اتاقم توی خونه کلی اسباب بازی و وسایل قشنگ داره! البته من که هنوز ازشون سر در نمیارم! ولی خیلی دوست دارم خونه خودمون باشیم.... مامان دیگه داره یاد میگیره که تنهایی از پس من بربیاد! آخه من خیلی نازنازی هستم! هرچی میخوام گریه میکنم! ولی خیلی دوست داشتنی هستم! البته اینو خودم نمیگم! همه میگن!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر